اقلید در گستره تاریخ
لغت نامه دهخدا
معنای لغوی اقلید :
حلقه بینی شتر ماده (منتهی الاراب)
رسن از برگ خرما که سر نخور را بدان بندند (منتهی الاراب)
رشته مانند تاراز روی که بر حلقه بینی شتر پیچیند(منتهی الاراب)
گردن (منتهی الاراب)
معرب کلید و به معنای آن (غیاث اللغات)
در بند و کلید(آنندراج)
اقلید بلوکی است از فارس (منتهی الارب)، در پنج فرسخی آباده (جنوب)، در دامنه کوه افتاده . شهری است در استخر فارس و دارای ولایات و مزارع است (معجم البلدان)
*در صفحه 184 کتاب« دایره المعارف مصائب» اینگونه آمده است:
«اقلید( eghlid):شهرستان اقلید، استان هفتم (فارس) ،هوایش معتدل است. محصولاتش غلات، چقندر و حبوبات می باشد . مرکزش شهر اقلید 32 کیلومتری جنوب آباده واقع است». *در صفحه 2 کتاب«اقلیم فارس» اثر محمد تقی مصطفوی آمده است سابقه تاریخی اقلید بیش از آباده است و در سابق شاهراه اصفهان به شیراز به جای آباده از اقلید می گذشت و در این محل مرکزیت کامل داشت چنان که شهر کنونی آباده را به نام آبادۀ اقلید می شناختند و پس از تغییر مسیر راه تبعاً رونق آباده افزایش یافته است در اقلید مسجد جامع قدیمی وجود دارد که آن را با خشت و گل ساخته اند.
سبعی گای لیسترانج و رینولد نیکلسون در صفحه 124 کتاب فارس نامه ابن بلخی آورده اند:
«اقلید شهرکی کوچک است و حصاری دارد و منبر و جامع دارد و هوای آن در سرد سیر معتدل است آب آن خوش است و روان و میوه باشد از هر نوعی و غله و بوم است و آبادانست .
رون (دشت رون یا سرحد چهار دانگه) بزرگ و کوچک مرغزاری است، طول آن 16فرسنگ در عرض 2 فرسنگ وناحیتی است در این مرغزاراقطائی و ملکی و حومه آن باغ است و سردسیر و هیچ میوه نباشدو جز غله نباشد».
در صفحه 160 کتاب مذکور نیز آمده است :
«از شیراز تا اصفهان راه جاده ،سه راه است: راه مائین و رون، راه اصطخر، راه سمیرم ...راه اصطخر هم از یزدخواست بر صوب اقلید و سُرمق 69 فرسنگ است، این راه درازتر است اما راه زمستانی این است» .
در کتاب« سفرنامه ابن بطوطه» اثر رحله بن بطوطه چاپ 1361 صفحه 215 آماده است :
«بسوی شیراز: از اصفهان به قصد زیارت شیخ مجدالدین بسوی شیراز حرکت کردیم بین این دو شهر 10 روز راه فاصله است نخست به شهر کلیل رسیدسم در فاصله 3 روز از اصفهان واقع شده و آن شهرکی است دارای نهرها و باغها و میوۀ فراوان، و من خودم دیدم که سیب را در بازار آن شهر هر 15 رطل عراقی به یک درهم می فروختند و در هم آنجا ثلث نقره است.
در کلیل در زاویه ای که بزرگ مردم آن شهر معروف به خواجه کافی بنا کرده منزل کردم این خواجه مردی توانگر است و مال خود را در سبیل خیرات و مبرات زوایا خرج می کند ».
*آقای علی اکبر بصیری در صفحات 31 و 32 کتاب« پرتو توحید» در اسرار تخت جمشید آورده است :
کشورهای تابع پارس و امپراطوری هخامنشی ،هر یک نمایندگان خود را با ارمغان مناسب به دربار پارس اعزام می داشتند.
1. اهالی مد (ری،اکباتان، اراک) ظرف،کاسه،کوزه طلا
2. اهالی شوش شیر،دو بچه شیر
3. اهالی هراوایا هرات (هرات) شتر،پوستین
4.اهالی پابیروش(بابل) گاو زراعتی
5.اهالی صور (سوریه ) گلدان
7.اهالی هارو واتیس (هیرمند) شتر دو کاهانه
8.اهالی سیلیس (جنوب آناطوطی) قوچ
9. اهالی کاپاتوکیا ( شمال آناطوطی ) اسب جنگی
10. اهالی مود رایا (مصر) گاو شیرده
11.اهالی سکا (خزر و آرال) لباس سوار
12.اهالی یونا(ازمیر) شمش طلا
3. اهالی آذرگارتا (اقلید تا آاسپاس) اسب جنگی
17/اهالی سگدا (سند) تیشه،اسب
18.اهالی هندو(هند) ترازو، الاغ
*ابوالقاسم محمد بن حوقل در صفحه 33 کتاب خود به نام« سفرنامه ابن حوقل (صورة العرض)» که توسط آقای جعفر شعار ترجمه و به سال 1366 در تهران چاپ شده است نوشته:
« در میان راه شیراز به اصفهان و راه کثه یا شهرهای بجه، اقلید، مشگان ،ابرقویه، ارجمان، نائین و میبد قرار دارد».
* در صفحات 1240- 1238 کتاب «فارسنامه ناصری »اثر فسائی آمده است:
«اقلید در لغت عرب معنی کلید است که آن را مفتاح گویند. یعنی آن بلوک، کلید گشودن مملکت فارس است و هر که آن را فتح نمود گویا فارس را فتح نموده است. هوای این بلوک مایل به سردی است،آبش از قنوات، شکار دشتی ان آهو،گور خر و کبوتر و در تابستان مرغ هوبره و چاخراق و شکار کوهی آن بز و پازن و قوچ ومیش کوهی و کبک و تیهو زراعتش گندم و جو و خشخاش و پنبه و کنجد و قرچک و شلغم و تربزه (تربچه ) و چغندر و گزر(هویج) و خیار بالنگ و خربزه وهندوانه و درخت باغستانش بیشتر تاک انگور و به و آلو و گلابی و بادام وشفتالو و هلوست .
مردمش رعیت پیشه و سازگار حرفه اش قاشق سازی و قلمدان و جعبه از چوب آمرود وگلابی است ».
«شیخ عبدالعزیز اقلیدی، امام متبحر در فنون علمیه مخصوصاً علم فقه و حدیث و تفسیر و اول کسی که بساط علم را در شیراز مبسوط فرموده اوست و در خانه او ورقی در هیچ علمی نبود بلکه تمامت معلومات را در خاطر داشت . در ماه جمادی الاول سال 610 به شیراز به رحمت ایزدی پیوست» .
*ادوارد براون در صفحه 508 کتاب از« سعدی تا جامی» ترجمه آقای علی اصغر حکمت که چاپ سوم آن در سال 1355 منتشر شده است اینگونه آورده است:
«درویش کمال اقلیدی و درویش بریانی را که نیز مقتدای فوجی از آن طبقه ( فرقه حروفیه)بودند با سه چهار نفر مرید که با او در اصفهان می بودند در راه خراسان به راه عدم فرستادند» .
همچنین در صفحه 211 کتاب« شاه عباس کبیر- مرد هزار چهره» تألیف پناهی سمنانی آمده است:
« در بخش تعقیب و نابودی نقطویان، شاه صفوی که از دغدغه جاهلان باکی نداشت. درویش کمال اقلیدی و درویش بریانی را که در سفر پیاده به مشهد همسفر او شده بودند را با تفنگ کشت».
* آقای عبدالرضا فرجی در صفحه 864 کتاب« جغرافیای کامل ایران» که در سال 1366 منتشر شده است نوسته اند:
« شهرستان اقلید: در شمال فارس بین شهرستانهای آباده ،مرودشت و سپیدان و استان اصفهان قرار دارد، مساحت آن حدود 6824 کیلومتر مربع میباشد. این شهرستان در یک منطقه کوهستانی قرار گرفته و هیچ نقطه ان کمتر از 2000 متر از سطح دریا ارتفاع ندارد».
* در صفحه 212 کتاب «هزار مزار» این گونه آمده است:
« شیخ عبدالرحمان بن محمد اقلیدی از زاهدان عصر خود بود ه و از علوم ظاهری نصیبی وافر و خطی متکاثر داشت و در های فتوحات به روی وی گشاده بود. متوفی به سال 565 قمری ».
همچنین در صفحه 332 کتاب مذکور آماده است:
« الشیخ ابوبکر عبدالله بن احمد اقلیدی عالمی فقیه بوده و در صدق و صفا سخن می گفت و در سال 615 در شیراز وفات یافت و در مقبره شیخ کبیر (ابن خفیف ) مدفون است».
* در صفحه 440 کتاب« طرائق الحقائق» اثر معصوم علیشاه نایب الصدر آمده است که :
« در ذکر کسانی که از جنید بغدادی اجازه ارشاد داشتند، نام عبدالسلام اقلیدی به چشم می خورد».
* آقای سید عبدالرحیم شریف در صفحه 157 کتاب« تاریخ و جغرافیای شهرستان آباده» که به سال 1345 در تهران منتشر شده است نوشته :
«به طوری که در کتاب مزارات شیراز نوشته شده:
شیخ عبدالعزیز اقلیدی امامی، متبحر در فنون علمیه، خصوصاً علم فقه و حدیث و تفسیر و اول کسی است که بساط علم را در شیراز مبسوط فرموده اوست و در خانۀ او ورقی در هیچ علمی نبود و تمامی معلومات را در خاطر داشت . در ماه جمادی الاول 610 در شیراز به رحمت ایزدی پیوست» .
*محمد حسن خان اعتماد السلطنه در کتاب«مرات البلدان» آورده است:
« اقلید، به کسر همزه، شهری است در فارس از مناطق اصطخر ، اراضی وسیع ومزارع دارد. در نزهة القلوب گفته، اقلید شهری کوچکی است و حصاری دارد و هوایش معتدل است و آب روان دارد و در او از همه نوعی میوه بوده و غله و بوم ».